برخی اوصاف و حالات دل
حرم دل
دل چه باشد مخزن اسرار حق
خلوت جان بر سر بازار حق
دل امین بارگاه محرمی است
دل اساس کارگاه آدمی است
دل مؤمن آیینه گیتینماست «آنچه از عالم غیب روانه میشود بر دل انسان کامل مینشیند. چون دل انسان جام جم جهان نما و مظهر اسما وصفات الهی است با آن می شود به همه اسرار نظام آفرینش دست یازید .
جام جهان نما دل انسان کامل است
مرآت حق نما بحقیقت همین دل است
دل لطیفه ای الهی است که ظرف علوم و معارف است و همچون دریائی است که هر چه در آن آب معرفت بیشتر وارد شود، گنجایش آن افزایش می یابد و تنها موجودی است که می تواند حق را در خود جای دهد ... .
مراقبت دل
مراقبت دل، نگهبانی و نظارت بر ورودیهای آن و رمز رسیدن به کمالات است مراقبت کشیک نفس کشیدن ، از خویشتن غافل نشدن، خود را درمحضرخدا دیدن است. مراقبت کلید حلّ مشکلات و بذر سعادت است هر چه مراقبت کامل تر باشد مائده های الهی بیشتر و زلال تر نصیب دل می شود.
مراقبت کننده همچون کشاورزی است که بذر توحید، اخلاص و محبّت حق را در مزرعه ی دل می افشاند و برای سبز شدن آن آبیاری می کند و در حفظ آن از آفات زمینی و آسمانی حفاظت می نماید و با همّت تمام و استمرار و استقامت راه را ادامه می دهد تا به نتیجه می رسد که قرآن می فرماید : به یقین کسانی که گفتند : پروردگار ما خداوند یگانه است! سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند که : نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!
اصل مراقبه آن است که بداند خداوند مطّلع است بر او در هر آنچه که انجام می دهد و می اندیشد . اگر خلق ظاهر او را می بینند خدا بیننده ظاهر و باطن و حاضر و ناظر بر اعمال اوست. خداوند می فرماید : آیا نمی دانی که خدا تو را می بیند؟ ... .
طهارت دل
شیفته ی حضور در محضر حق، نیازمند به طهارت و پاکیزگیاست؛ هم پاکی جسم و هم پاکی روح، طهارت ظاهر و باطن برای عروج به مقام قرب جز به طهارت و زدودن ناپاکیها و آلودگیها و رفع موانع ممکن نیست همین گونه که موانع رسیدن به منزل حقیقت و آلودگی ها چهار نوع است، طهارت از آنها هم چهار نوع خواهد بود :
نخست : مرتبه ی طهارت از آلودگی نجاسات و احداث که لباس و بدن پاک باشد. دوم : طهارت از آلودگی اعضاء و جوارح به گناه است و هر اندازه گناه فزونی گیرد تاریکی دل افزون شود انسان باید بر ترک گناه توفیق یابد تا به فتح درون نائل آید. سوم : پاکسازی درون از ناپاکیهای اخلاق فاسد است و این مرحله زدودنش دشوارتر و اهمّیتش فزونتر است. نفس آدمی آن گاه شایسته ی مقام حضور میشود که مملکت درون را از خلق و خوی فاسد پاک کرده باشد. چهارم : طهارت دل از غیر خداست که پس از تطهیر ظاهر و باطن خود از اخلاق ناروا، باید به تطهیر قلب خود بپردازد و این عالی ترین مرتبه طهارت است و اصل و اساس در رسیدن به مقصود است ... .
زبان دل
دلا باید دهن را بسته داری
دلا باید تنت را خسته داری
که سالک را دهان بسته باید
تن خسته دل بشکسته باید
امام صادق علیه السّلام فرمود : قلب خود را قبله ی زبانت قرار ده جز با اشاره ی قلب زبان نجنبان .
پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود :« نجات مؤمن در حفظ زبان اوست» . چه این که سخن، بهترین عبادت و زشت ترین معصیت است. باید از زبان مراقبت کرد تا دهن بسته نشد، دل باز نمی شود.
از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که : چون فرزندان و نبیره های آدم علیه السّلام بسیار شدند در نزد وی آمدند و گفتند : چرا سخن نمی گویی؟ گفت : ای فرزندان من چون خداوند مرا از جوارش به بیرون فرستاد با من عهد کرد و گفت : گفتارت را کم کن تا به جوار من برگردی. کم گوئی وگزیده گوئی در خود سازی یک اصل مهم است که با مراقبت در گفتار وکنترل زبان درهای بسته آسمان دل، بر روی انسان باز می شود و حکمت نورانی بر زبان جاری و چشم دل گشوده می گردد .
امام خمینی رحمه الله در این مورد چنین بیان می کند : پس از مدتّی مواظبت زبان قلب گشوده شود و قلب ذاکر و متذکّر می گردد .
غذای دل
غذای مادّی، جسم و بدن را و غذای معنوی، روح و جان را پرورش می دهد و انسان باید هم در غذای جسمانی خود دقیق شود و هم در غذای دل و جان خود دقّت کند که مبادا از غذای آلودهای تغذیه شود و جان و دل او را بیمار کند یا به هلاکت افکند. قرآن می فرماید : انسان باید به غذای خویش بنگرد . در روایتی از امام صادق علیه السّلام آمده است که منظور از« طعام »در آیه مبارکه" علم و دانشی" است که غذای روح انسان است، پس باید بنگرد که آن را از چه کسی گرفته است؟ بدون شک انسان دارای دو گونه غذا است :غذایی که مایه ی پرورش تن اوست و غذایی که مایه ی پرورش روان اوست. یکی برای بقای جسم و دیگری بقای روان. چه این که تغذیه کننده به غذا باقی است. خواه غذای ظاهری، خواه غذای باطنی ... .
رنگ دل
در میان تمام مخلوقات، تنها آفریده ای که می تواند مظهر جمیع اسما و صفات الهی گردد، انسان است. تنها اوست که می تواند با استعدادی که خداوند در وجودش نهاده است، به سوی جمال و جلال الهی اوج گیرد و آینه ی تمام نمای اسماء و صفات الهی گردد .
انسان می تواند، لحظه به لحظه ارتقا یابد و به عالی ترین مراتب جلوه نمایی حق، واصل گردد و آیینه ی تمام نمای اسماء و صفات خدایی شود ، آن وقتی است که قدم بر هوای نفس خود می نهد و ظهور صفات الهی در وجودش آغاز می شود و لحظه به لحظه به، تناسب مرتبه بندگی اش، فزونی می گیرد. و دل او رنگ خدایی می پذیرد.
جلوه کند نگار من، تازه به تازه نو به نو
دل برد از دیار من، تازه به تازه نو به نو
چهره بی مثال او، وهله به وهله روبرو
برده زمن قرارمن، تازه به تازه نو به نو
زلف گره گشای او، حلقه به حلقه مو به مو
موجب تار و مار من، تازه به تازه نو به نو
عشوه ی جان شکار او، خانه به خانه کو به کو
در صدد شکار من، تازه به تازه نو به نو
خداوند خود را در قرآن با صفات زیادی به بندگان خویش معرّفی فرموده است؛ صفاتی که هر کدام جلوهای از جمال و جلال الهی را به نمایش می گذارد و انسان مظهرآن صفات او می شود ... .
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی
دوستان